از مجموع حدود 420 میلیارد مترمکعب حجم بارش که در وسعت 165
میلیون هکتار سطح کشور میبارد تنها 130 میلیارد مترمکعب آن تحت عنوان آبهای تجدید شونده به صورت رودخانههای دائمی جریان مییابد و یا از طریق درز
و شکاف موجود در ارتفاعات به لایههای زیرین نفوذ کرده و تشکیل سفرههای آب زیرزمینی را میدهد. نحوه بهرهبرداری
از رودخانهها عمدتا توسط سدهای نیمه بزرگ و بزرگ انجام
میگیرد که تعداد زیادی از آنها در دهههای اخیر ساخته شده و به همان تعداد هم در
دست مطالعه و یا اجرا میباشد. در حال حاضر برداشت از منابع آب زیرزمینی با کسری
سالانه حدود 9 میلیارد مترمکعب روبرو بوده و از این نظر چشم
انداز بهرهبرداری بیشتر از این منابع بسیار بحرانی و مبهم
است. مدتها است که آثار
مخرب این نحوه برداشت خود را به اشکال مختلفی از قبیل فرونشست زمین، افت سطح سفرهها و نیز شور
شدن آبها نشان داده است. در رابطه با آبهای سطحی نیز اگر چه هنوز بخشی
از منابعی که از مرزها خارج میشود و نیز مقداری از منابع داخلی، استحصال نشده است
ولی اجرای سدهای بزرگ متعدد باعث گردیده
است که محیطهای آبی پایین دست
رودخانههای اصلی رو
به خشکی گذارده و زیست
بوم مناطق را مورد تهدید قرار داده است.
با توجه
به سیستم سنتی حاکم بر اقتصاد ایران بیش از 91% از منابع تجدید پذیر فوق الذکر در بخش کشاورزی آن هم در انواع کشتهای آبی مصرف میشود، به
طوریکه کشت دیم با وجود وسعت همپای زمینهای آبی، رونقی نداشته و به خاطر عملکرد پایین آن سهم قابل توجهی در تولید کشاورزی ندارد. با این
توضیحات میتوان دریافت که هرگونه اقدامی جهت صرفهجویی در مصرف آب بایستی متوجه بخش کشاورزی و به طور خاص کشت آبی گیاهان باشد. اقدامات
در حال انجام در این بخش که با هدف صرفهجویی و تحقق قوانین بالادستی صورت گرفته و
یا در شرف انجام است، عمدتا متوجه افزایش بهرهوری بوده که با فرض موفقیت در هدف اخیر ( که جای سوال و
ابهامات زیادی در آن وجود دارد ) افزایش سطح زیر کشت را به
دنبال داشته و هیچگونه صرفه جویی و یا کاهش در برداشت
از منابع را به همراه نداشته است.
اقداماتی
نظیر جایگزینی آب کشاورزی
با پسابهای حاصل از تصفیه فاضلاب و نظیر
آنها، نه از جهت کمیت و نه از جهت کیفیت، پاسخگوی مشکل
اضافه برداشت از منابع نبوده و بلکه به خودی خود مخاطرات جدی بهداشتی و
سلامت را به ارمغان آورده است. از طرفی مواردی مانند آب مجازی و واردات
محصولات کشاورزی نیز با اصول استقلال و امنیت ملی کشور مغایرت داشته و چندان قابل طرح
نمیباشد. در این میان تنها برنامه قابل اعتنا به عنوان استفاده از منابع موجود و
در عین حال در حال اتلاف، همانا برنامهریزی
برای کاهش سهم تبخیر مستقیم از سطح خاک
و استفاده از آن برای افزایش
راندمان کشاورزی دیم به عنوان جایگزین کشت آبی میباشد. در این رابطه موارد زیر قابل توجه میباشد
:
- از مجموع حدود 50
میلیون هکتار اراضی قابل کشت تنها حدودآن زیر کشت است که
این نشان از پتانسیل عظیم موجود در امکان استفاده از مهمترین مزیت سرزمینی کشور
که همان اراضی وسیع و قابل
کشاورزیاست،میباشد. واضح است که با توجه به کمبود آب و همچنین موقعیت مکانی اراضی
دیم، تنها منبع آب قابل استفاده برای آنها آب باران
میباشد.
- با وجود بارش
حداقلی موجود در اغلب نقاط کشور و همچنین سوابق به دست آمده از روشهای سنتی، آبیاری با سیلاب که تا قبل
از دستیابی به فن پمپاژ از چاه و یا ساخت سدهای بزرگ در کشور
رایج بوده است، در نگاه اول میتوان چنین قضاوت نمود که اصولا نبایستی مشکلی بر سر
راه جایگزین نمودن کشاورزی رایج آبی با کشاورزی دیم- با الهام از روشهای سنتی- وجود داشته باشد. در همین
جا باید تاکید نمود که سهم آب
مورد نظر برای استفاده در کشت دیم، مربوط به بخش 70 درصدی تبخیر از سطح زمینهای طبیعی میشود که
در فاصله کوتاهی از محل بارش و قبل از نفوذ به اعماق زمین و یا رسیدن به رودخانههای
بزرگ از طریق منافذ خاک به سطح آمده و به جو برمیگردند.
در ادامه
مطلب راههای تامین کسری آب باران برای افزایش عملکرد کشت دیم بدون اتکاء به منابع
معمول مانند چاهها و غیره ارائه میگردد. این تجربیات پیشاپیش در مناطق خشک کشورهای چین، هند، پاکستان و کشورهای آفریقایی
و عربی به دفعات انجام گرفته و نتایج آن در گزارشات منتشر شده از طرف مجامع
حمایت کننده این طرحها که عمدتا وابسته به سازمان ملل میباشند، منعکس شده است.
سه نوع تنش ناشی از کم آبی برای کشت دیم در مناطق خشک شناسایی
شدهاند:
- مورد اول مربوط به شرایطی است که حداقل بارندگی
برای رشد گونه دیم مورد نظر وجود دارد ولی با توجه به توپوگرافی
اراضی، امکان
جذب آن توسط ریشه گیاه فراهم نیست. مجموعه اقداماتی که برای تمرکز بخشیدن
به آب باران برای نفوذ به محدوده ریشه گیاه انجام میشود، سامانههای درون مزرعهای و یا سطوح آبگیر کوچک نام دارد که
شامل احداث خاکریزهای هلالی، ایجاد پشتههای خاکی موازی هم بر روی خطوط تراز زمین،
انجام تراس بندی در شیبهای تند و نظایر آن میباشد. این نوع اقدامات به صورت سنتی
در نقاط غربی کشور رایج بوده که شاخصترین آن صدها کیلومترمربع انجیرستانهای استهبان فارس
است و محصولات آن از نظر کمیت و کیفیت مرتبه بالایی در دنیا برخوردار است.
- نوع دوم تنش آبی
کشت دیم در مناطق خشک در شرایطی اتفاق میافتد که مقدار بارندگی از نیاز آبی گیاه کمتر باشد در صورت
وجود این مشکل اقدام به اختصاص بخشی از اراضی اطراف محل کشت به عنوان سطح جمعآوری آب نموده به
طوریکه رواناب حاصل از آن سطح به اراضی کم آب مورد نظر منتقل میشود. در این صورت
به ازای هر واحد سطح اختصاص داده شده برای جمعآوری آب که برابر سطح کشت شده باشد،
میزان بارش در دسترس گیاه 100% نسبت به شرایط بارش طبیعی افزایش مییابد. بنابراین
متناسب با میزان کمبود آب در مقایسه با نیاز آبی گیاه و با افزایش سطح جمع آوری،
میتوان تا چندین برابر بارش طبیعی برای اراضی کشت شده تامین آب نمود.
مجموع
اقدامات و یا سامانههای مورد نظر برای انجام این کار، سامانههای سطوح آبگیر برون مزرعهای و یا سطوح آبگیر بزرگ نام دارد که شامل عملیات انحراف آب از بستر آبراههها و پخش آن
بر روی اراضی دیم -همراه و یا بدون
سیستم انتقال- میباشد. با توجه به حجم آب منحرف شده و زمان مورد نیاز برای نفوذ
آن به داخل پروفیل خاک، زمین را به کمک خاکریزهایی کرت بندی مینمایند به طوریکه
پس از پر شدن هر کرت (حوضچه) مازاد آب میتواند بدون ایجاد تخریب از انتهای یکی به
داخل کرت (حوضچه) بعدی وارد شود. این نوع آبیاری نیز در مناطق شرقی کشور تحت عنوان
آبیاری سیلابی و با اسامی مختلفی نظیر بندسار (در خراسان بزرگ) و خوشاب (در بلوچستان) از دیرباز
رواج داشته است. لازم به ذکر است که هنوز هم از این روشها در نقاط مذکور بهرهبرداری
میشود هرچند که به علت عدم پشتیبانی دولت و ناتوانی مردم در مرمت و نگهداری از
آنها که از هر دو جهت میراث فرهنگی و نیز ارزش معیشتی برای مردم بومی اهمیت دارند،
تعداد این تاسیسات مرتبا کاهش یافته و میتوان
گفت در صورت بیتوجهی بیشتر به آنها، کلا از بین رفته و موجبات تشدید مهاجرت مردم بومی را
فراهم خواهد نمود.
- سومین محدودیت
نقاط کم آب برای استفاده در کشت دیم، پراکنش فصلی بارش ها می باشد. به طوریکه در این مناطق عمده بارش ها در خارج از فصل رویش
گیاهان اتفاق می افتد و در مقابل در فصول گرم سال که حداکثر میزان تبخیر
وجود دارد، تقریبا هیچ بارشی صورت نمی گیرد. این نوع اقلیم ویژه آب و هوای
مدیترانه ای است که اغلب نقاط ایران را شامل می گردد. مهم ترین راه برخورد با این
پدیده انجام ذخیره سازی در فصل
بارش و استفاده از آن
در فصل خشک و گرم
سال است که این کار به صورت ذخیره سازی در پروفیل خاک
و یا در مخازن روزمینی و یا زیرزمینی
انجام می شود. ذخیره سازی در پروفیل خاک دارای محدودیت هایی نظیر جنس خاک از نظر
ظرفیت نگهداری و نیز عمق ریشه برای امکان بهره برداری از رطوبت ذخیره شده می باشد.
این نوع ذخیره سازی بوسیله احداث انواع سامانه هایی که قبلا معرفی گردیده می تواند
حاصل شود. در هر حال رطوبت خاک حداکثر تا یکی دو ماه بعد از فصل بارش می تواند در
دسترس گیاه باشد و بعد از این مدت رطوبت به اعماق نفوذ می کند و یا تحت تاثیر قوه
شعریه به سطح بازگشته و تبخیر می گردد که در هر دو صورت قابل استفاده برای گیاهانی
که در ماه های بعد نیاز به آبیاری داشته باشد ( مانند گونه های درختی ) نخواهد
بود.
در عوض
احداث انواع مخازن روزمینی و زیرزمینی این قابلیت را دارد که با توجه به ابعاد آن،
تا فصل بارش بعدی آب مورد نیاز گیاه را تامین کند. تفاوت
این سازه ها با سدهای بزرگ در این است که این مخازن کوچک بوده و در حاشیه و یا داخل مزارع
و به کمک مالکین احداث شده و نیاز به تکنیک پیچیده اجرایی
و یا هزینه های سنگین ندارد.
این سازه ها به راحتی قابل تعمیر و نگهداری است و مدیریت آن معمولا بر عهده مالک
مزرعه می باشد.کمک های دولتی می تواند به صورت تسهیلات جهت دریافت وام توسط
کشاورزان تحقق یافته و با نظارت دولت هزینه گردد. استفاده مناسب از عوارض طبیعی برای احداث بند می تواند
امکان ذخیره آب در احجام بالاتر و با هزینه کمتر را فراهم آورد. برای شناسایی چنین
نقاطی، بررسی دقیق نقشه های توپوگرافی و یا عکس های ماهواره ای می تواند بسیار
موثر باشد.
ساخت
سدهای کوتاه و نیز آب انبارهای زمینی برای ذخیره سازی آب نیز در نقاط مختلف کشور
رواج داشته و آثار آن هنوز هم باقی است. با توجه به هزینه های قابل توجه احداث
مخازن ذخیره آب بایستی در مکانیابی و انتخاب
جنس مصالح مورد استفاده برای ساخت آن، دقت زیادی به خرج داد. چراکه از
مجموع اقداماتی برای احداث انواع سامانه های سطوح آبگیر باران صورت می گیرد، ساخت مخازن ذخیره، بیشترین هزینه را به خود اختصاص می دهد.
انتقال آب
از مخزن تا محل کاشت می تواند با انواع روشهای آبیاری
ثقلی و یا تحت فشار صورت گیرد. در حالت خاصی می توان تنها به تغذیه
مصنوعی رواناب ها به داخل بستر واقع در بالادست محل کشت اقدام نمود. به طوریکه جریانات زیرسطحی منتهی به محدوده ریشه
درختان تقویت شده و موجب افزایش رطوبت خاک
گردد.
انواع
زیادی از مخازن با مواد و مصالح متفاوتی قابل استفاده می باشد که از جمله آنها
مخازن بتنی، سنگ و سیمانی، آجری و یا استفاده از بندهای خاکی و بتنی را می توان
نام برد.
منابع:
- Water harvesting and
supplementary irrigation for improved water use efficiency in dry area, T.
Oweis, A. Hachum nd J. Kijne, 1999, International water management institute,
SWIM paper 7, Colombo, SriLanka.
- Water harvesting for
upgrading of rainfed agriculture, SIWI report 11, Stockholm International water
institute, ISBN 91-974183-0-1